از اینور و اونور نوشت!

این قالِبِ اصاب مصاب واسم نذاشته!... هر دفه میام یه مرگش میشه!... دوسش دارم کلی ولی...یه دفه همش میشه علامت سوال...یه دفه همینجوری میریزه به هم!... اَه...اَه! توی مدر3ه از خوندن بنفشـــ ـ ـ ـه به سوسن خانوم(!) رسیدیم! بالاخره تنوع چیز مفیدیه! خانوم"ک"(معاونمون...!) که سر در نمیاره ما داریم چی میخونیم میگه: -این صداهای انکر الاصوات(املاش دُرُسه؟!)چیه در میارین...:دی! -ما:(البتِ آروووم میگیما!)کشت کار خانووووم...ابرو کمون...چِش عسلی...ا.ی.ک.ب.ی.ر.ی خانوم! یکشنبه میبرنمون اردو...یه جاییه تو کرج... تا ساعت 4 هم هستیم... ولی من فک نکنم برم! گوشیُ اینا نمیذارن ببریم...ام پی4...ام پی3 دوربین دیجیتال! فقط از این دوربین معمولیا! استخرُ زمین بازیُ اینا هم داره مِثِ اینکه! خیلی وقته نیومدم نت...دلیلشم اینه که ADSL مون قطعیده... و هیچ کس هم اقدامی نمیکنه...منم که از این سرعت کم دایل آپ دیووونه میشم... مصیبت نوشت:21 ....من!....آزمون!(اِهه...اِهه!) +برا من یه هفته بیشتر تا عید نمونده...چون هفته آخرو میپیچونیم و میریم مسافرت! +اُه...آُه...دیروز جذبه ی طاریو به وفور دیدیم! +دلم برای یه بنده خدایی به شدت میسوزه!





متن امنیتی

گزارش تخلف
بعدی